زمان دانشگاه، تقریبا مطمئن بودم کسی که دانش بیشتری در زمینه کارش داشته باشه، خیلی فراتر از کسیه که مهارت و تجربه بیشتری در انجام اون کار داره. استادهای دانشگاه رو میدیدم که با مدرک دکتراشون از دانشگاه های مختلف دل دانشجو های سر خوش رو خالی میکردن و حتما پیش خودشون کلی اعتماد به نفس پیدا میکردن. ما هم که از همه جا بی خبر بودیم، فکر میکردیم به خاطر اینکه یه نفر مدرک دکترای مکانیک از دانشگاهی تو انگلیس گرفته، به این معنیه که اون فرد به تمام فعالیت های مکانیکی کائنات، از حرکت سیارات گرفته، تا حرکت ماشین و دوچرخه مسلطه. چیزی که بعد از وارد شدن به محیط کار برام به طور کامل مشخص شد این بود که در بیشتر کاراهایی که در دنیا انجام میشه، تجربه و مهارت خیلی مهم تر از دانش و سواده.
دیگه تقریبا همه میدونن که تو دانشگاه ها، به جز دروسی که وزارت علوم مشخص کرده برای هر رشته ای، هیچ گونه مهارت شغلی به شما یاد نمیدن. یکی از دلایل اصلی برای بیکاری فارغ التحصیلای دانشگاه همینه. وقتی برای مصاحبه شغلی به جایی مراجعه میکنید، با مجموعه ای از سوالات فنی مواجه میشید که به هیچ عنوان در دانشگاه صحبتی ازش در میون نبود. البته از حق نگذریم، بعضی از استاد ها پیگیر هستن و هی دانشجو ها رو تشویق میکنن که نرم افزار های مختلف یاد بگیرن و مهارت عملی خودشون رو بالا ببرن، اما آیا وظیفه دانشگاه آموزش این مهارت ها نیست؟
من و بیشتر دوستان و اطرافیانم و تقریبا میشه گفت تمام ایرانی ها، آدم های تنبل و پر ادعایی هستیم. در هر زمینه ای که فکر کنید از تمام دنیا طلب کاریم. هر کار علمی که در تاریخ انجام شده، یه زمانی برای ما بوده و غربی ها یدنش. حتی غذاهای معروف غربی هم برای ما بوده. شاعران نویسندگان به نام دنیا برای ما بودن و غربی ها و شرقی ها و شمالی ها و جنوبی ها از ما یدنشون. الان تحریمیم و گرنه رتبه اول علم و فناوری دنیا رو داشتیم. 80 درصد روسای ناسا و گوگل و ماکروسافت ایرانی ان. این حرفا ها و خیلی چیزای دیگه رو همه شنیدیم. اما وقتی به خودمون، وضع کشور و محیط اطرافمون نگاه میکنیم، میبینیم هیچ کدوم حقیقت ندارن. ما برای سبک زندگی موفقیت گرای غربی ساخته نشدیم. بیشتر ما نمیتونیم قید خانواده رو برای کسب موفقیت شغلی و درسی بزنیم. نمیتونیم قید خوابیدن رو برای بیشتر یادگرفتن بزنیم. نمیتونیم قید 1 ساعت کمتر حرف زدن با کسی که دوسش داریم رو برای یادگرفتن چند نکته بیشتر کاری بزنیم. من نمیگم اینا اشکاله، نه. اینا واقعیت وجودی ماست. اینا فرهنگیه که هزاران سال با ما بوده و رشد کرده. پس بهترین راه اینه که قبولش کنیم و موقع تصمیم گیری و هدف گذاری هامون در نظر بگیریمش. وقتی یه کتاب موفقیت میخونیم جو گیر میشیم و برای خودمون انواع و اقسام لیست های بلند بالا درست میکنیم، باید اینو بدونیم که این کتاب، این دستور العمل برای جامعه و فرهنگ ما نوشته نشده. به همین خاطره بعد از گذشت یکی دو ماه دوباره به نقطه اول بر میگردیم و هر روزسر خورده تر از دیروز میشیم.
درباره این سایت